فرشته زمستونی ما نادیافرشته زمستونی ما نادیا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

❤نادیا و نلیا تمام هستی ما❤

نلیای شیطونک...

نلیای من این روزا خیییلی شیطون شده و منو هرروز بیشتر عاشق خودش میکنه ... چندتا از شیطونیاش رو مرور میکنیم... ١.عاشق رفت سر سطل آشغاله.....اونقدر که مجبور شدم سطل رو بزارم پشت در تو راه پله ... ٢.عاشق رفتن و خوابیدن رو زمین سرده...میره تو آشپزخونه و جاهایی از خونه که قالی نداره دراز میکشه و تکونم نمیخوره ...یا حتی دیوار که سرد میشه میره بهش میچسبه ... ٣.این مورد به مورد بالا ربط داره ...هونم اینکه همش در فریزر رو باز میکنه و توش وایمیسته و حتی زبونش رو میچسبونه به فریزر و درش تا خنک بشه ... ٤.کابینت ها هم که از دستش امون ندارن .یه ساعت یه بار درشونو باز میکنه و ظرفا رو میریزه بیرون ... ٥.یاد گرفته که در ماشین لباسشویی رو باز کنه ...
22 آذر 1391

دسر درستیدیم D:

سلاااام...بابای دخملا چند روزه تور از هند برده ترکیه و 16 آذر برمیگرده ....منم بالاخره تصمیم گرفتم دسر خورده شیشیه  رو بدرستم و مامانم هم اومده بود پیشم و از اونجایی که نادیا هم خیلی ذوق داشت مشغول شدم .... چند تا طعم ژله رو باز کردم و چون امتحانی بود نصف پاکت رو ریختم و آب رو هم نصف براش ریختم و گزاشتم یخچال ولی بعد یکی دو ساعت دیدم واسه بریدن شله و دوباره از اول بقیه بسته  ژله هارو درست کردم و گزاشتم یخچال این دفعه چون آبشو کمتر ریخنم خوب سفت شد ...بعد بریدمشون و گزاشتم کنار.... واسه ژله پایه هم یه بسته ژله آلوورا رو اول با 1 لیوان آبجوش حل کردم و بعد 1 لیوان شیر ریختم روش ولی نمیدونم چ...
15 آذر 1391

آشتی کنون...

بالاخره بعد از حدود ٤ سال رفتیم خونه مامان بزرگ(مامان بابایی)(ممس دولت)...بعد از اووووون همه ماجراهایی که داشتیم... اون از نزدیک ما و نوه هاشو دید و کلی از دیدن نادیا و نلیا خوشحال شدو اونا هم زود باهاش جور شدن و باهاش بازی کردن.... برای شام هم اونجا موندیم و ساعت١١:٣٠ به خونه برگشتیم.... اینجا تو خونه بودیم و آماده برای رفتن...   اینم از خش و خیر(چشم روشنی)مادر شوهر... ...
3 آذر 1391

خبرهای کوچولو

              1. نلیا جون واکسن 1 سالگیش رو 5 روز بعد از تولدش زد و خدا رو شکر اصلا اذیت نشد...   2. دندونهای نیش نلیای عزیزم تقریبا کامل در اومده ...مبارک باشه عسل من ... 3 . بازم پاییز و زمستون اومدن و کوچولوها تند تند سرما میخورن...حالا هم نوبت نادیا و نلیا شده...اول نادیا جونم سرما خورد و بعدشم نلیا کوچولو نادیا 2 روز نرفت مهد و تو خونه استراحت کرد... ولی بازم خدا رو شکر که در حد سرماخوردگی معمولی بود...   ...
1 آذر 1391
1